وجود مامان و باباوجود مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

دایره لغات 2

سلام گل پسرم! در ادامه می خوام دایره لغاتت رو بنویسم تا ثبت بشه: عَسه: عزیزجون جوجه: هر نوع حیوان و یا پرنده! ما: ماهی پیشه: گربه هاپه: سگ اینم بگم ازت می پرسم مثلاً چندتا مامانو دوست داری؟ می گی:   "دو تا" و این اولین باره که می تونی دو کلمه رو به زبون بیاری قربونت برم! اوتور: موتور نان نان: ماشین ...
23 تير 1392

روز باباها هم مبارک!

سلام نمک زندگی من! مامان جون! چند روز پیش تولد حضرت علی (ع) و روز مرد و البته روز باباها بود! از همین جا به همه ی باباهای دنیا تبریک می گم و از خدای بزرگ می خوام که همیشه سالم و تندرست باشن. آمین! مامان نازم! خدا رو شکر می کنم به خاطر وجود نازنینت که باعث شده بابا محسن رخت مقدس پدری به تن کنه! و دعا می کنم خدای بزرگ کمک کنه بابا محسن برات پدر خوبی یاشه! نفس زندگی من! می دونی داشتم تو این روز به چی فکر می کردم؟ به این که وجود نازنینت یه روزی قرار بشه همسر، بشه تکیه گاه و ستون یه خانواده! و بعد انشاء ا... بشی پدر! قربونت برم که قراره پسر کوچولو و شیرین من یه روزی خودش بابای یه نی نی کوچولوی شیر...
23 تير 1392

سفرنامه مشهد

سلام دونه ی دل مامان! (وقتی نوزاد بودی بیشتر با این عنوان صدات می کردم یادش به خیر!) ششم خرداد سال 92 بود یکدفعه مامان که مدتها بود فکر زیارت امام رضا (ع) به سرش زده بود تصمیمش رو گرفت و به دنبال بلیت به آژانس های مختلف زنگ زد و بالاخره ساعت 6 عصر واسه خودش و بابا محسن و عزیز جون برای روز سه شنبه 7 خرداد بلیت تهیه کرد (شما هم که جات تو بغل مامان و باباست و نیازی به بلیت نداشتی). واقعاً امام رضا (ع) ما رو طلبیده بود چون پیدا کردن بلیت با این سرعت و تعطیلی مدارس و تعطیلی 14 و 15 خرداد که در پیش بود تقریباً محال بود. صبح روز سه شنبه 7 عزیز جون خودش رو به تهران رسوند. بماند که چقدر شما از دیدنش ذوق کردی و بالا پایین پریدی.&nbs...
23 تير 1392

آب بازی

سلام قند عسل مامان! مدتی بود دست و دلم به نوشتن نمی رفت ولی ... گل پسرم! فکر می کنم هیچ نی نی تو دنیا نباشه که عاشق آب و آب بازی نباشه. شما هم از این قضیه استثنا نیستی و تا یه فرصتی دست می ده و آبی می بینی شناگر قابلی می شی و در چشم به هم زدنی به قول خودت، خودتو ایسی (خیس) می کنی! مامانم! مامان مثل خیلی های دیگه به شدت از زندگی در شهرهای بزرگ فراریه و عاجز، از آلودگی هوا و آلودگی صوتی و ... و در عوض عاشق طبیعت و روستا و بوی نون تازه و بوی کاهگل و خنکای اول صبح و صدای خروس و ... .ای دلم رفت! و واقعاً اگه پا بده دوست داره در روستا زندگی کنه. باورت می شه من غبطه می خورم به زندگی روستایی ها و حتی به زندگی مردم شهرستانها! خونه های اکثر ...
8 تير 1392
1